گرفتار
گوشه ای دنج ، بی قرارم
ترک کردم خانه را ، از خودم بیزارم
پای به راهی میگذارم ، نمیدانم آیا تنهایم؟
گذر میکنم از تلخ و شیرین
به خانه ای میرسم تاریک
بادیوار ترک خورده غمگین
پر از عکس های قدیمی
پر از رویاهای شیرین
و پر از زخم های سهمگین
کاش قطره اشکی چشمانم گونه ام را میهمان میکرد
کاش یادی ذهن بیمارم را یاری میکرد
من از این همه وحشت میترسم
من از سایه گریزانم
باشد روزی که من ازین خانهء دل بگریزم
سپید روح اسفند 90