سفارش تبلیغ
صبا ویژن

سپید روح

صفحه خانگی پارسی یار درباره

زمستان

    نظر

زیبا میگفت

قصه هجرت را

پرنده مهاجر

واز افق برمیخواست

قوی برکه

اشک میریخت

و باز غریب

غروب آفتاب را میدید

چه رویایی

در سر نیلوفر آبی

میگفت با خود

من تنها

برکه می آرایم

پهن میکنم برگ

باز میکنم غنچه

میشوم چتر

بر سر ماهی قرمز

خانه ای میسازم

از جنس رویا

برای غوک تنها

خسته و پیر

زمستان میرسد

برکه مییرد

میشود مرداب

باز میماند

غوک تنها

ماهی آرام

نیلوفر در حسرت